مروری بر كارنامه مهدی فخیم زاده/ از خواب و بیدار تا فوق سری
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۶۵۸۳۳
یکی از بهترین و ماندگارترین قهرمانهای سینمای کشور که هم در پرده نقرهای و هم در جعبه جادو رخنمایی کرده است، «مهدی فخیمزاده» بازیگر، نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون کشور است.فخیمزاده در تلویزیون در مقام کارگردانی که آثار پلیسی و قهرمانی ساخته است نیز کارنامه خوبی دارد. او اگرچه بیشتر در مقام نقشهای منفی ظاهر شده است، اما سریالهایی مانند «خواب و بیدار» او یکی از جذابترین سریالهای پلیسی تلویزیون شناخته میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از این جهت وی در تشکیل سینمای پلیسی نقش مهمی را دارد. خود او در مصاحبههای دیگر که داشته به این نکته اشاره کرده است که به سینمای پلیسی بیش از دیگر گونههای سینمایی علاقه دارد.
حاصل این تفکر و تلاشهای مهدی فخیم زاده منجر به ساخت چندین سریال پلیسی به نامهای «خواب و بیدار»، «حس سوم» «بی صدا فریاد کن»، «ساختمان ۸۵» شده است. جدا از ریتم صحیح و شکل و فرم بدیع سریال «خواب و بیدار» شخصیت پردازی این سریال به خصوص نقشهای منفی آن در مقایسه با شخصیتهای دیگر سریالهای پلیسی تلویزیون به شکلی عجیب برای مخاطب باورپذیر بودندبه طوری که بیننده را به خاطر خصوصیات منحصربه فردشان جذب میکردند.
معمولا تا آن زمان سابقه نقشهای منفی در سینمای ما به آدمهای لمپن، احمق و لاابالی بازمی گشت که پس از طی چند فقره دزدی و قتل دستگیر میشدند و توسط پلیس باهوش به مراجع قضایی تحویل داده میشدند.
اما فخیم زاده طبق این اصل که هرقدر شخصیتهای منفی محکم تر، باهوشتر و غیرقابل نفوذتر باشند، به همان نسبت هم جایگاه و ارزش فعالیتهای قهرمان داستان ارزشمندتر و نتیجه بخشتر خواهد بود، جای نقشهای لمپن سابق را با دزدان، سارقان و خلافکاران حرفهای جامعه مدرن امروزی و پلیسهای تک بعدی را با پلیسهای انعطاف پذیر عوض کرد به طوری که شخصیت ناتاشا در سریال «خواب و بیدار» خاصترین نقش حال حاضر تلویزیون و سینمای ایران به حساب میآید. در کل باید گفت «خواب و بیدار» با داستان پرکشش و کاراکترهای جذابش به یکی از پرطرفدارترین سریالهای پلیسی سالهای اخیر تبدیل شده است که بخشی از جذابیتش را مرهون شخصیتهای منفی قصه یعنی ناتاشا و اصغرکپک میداند.
سریال «حس سوم» به کارگردانی مهدی فخیمزاده یکی از سریالهای پلیسی جذاب دیگر این فهرست از مهدی فخیمزاده است که برای اولین از شبکه دو سیما پخش شد. این سریال با بازی مهدی فخیمزاده، نسرین مقانلو، لیلا برخورداری و حبیب دهقان نسب در ژانر پلیسی و اکشن و با چاشنی طنز ساخته شده است که در زمان پخش، طرفداران بسیاری داشت. حس سوم درباره دستگیری باندهای بزرگ قاچاق مواد مخدر است.
اما حس سوم، تفاوت عمدهای با سایر فیلمها و سریالهای ساخته شده با مضمون مواد مخدر دارد و پلیس در این سریال به روشی جالب و جذاب به دنبال دستگیری خلافکاران است.
«بی صدا فریاد کن» دیگر سریال مهدی فخیم زاده است که در ژانر پلیسی و با موضوع قرصهای اکستازی ساخته شد. این سریال در ژانر «تریلر» و با قصهای مبتنی بر تعلیق ساخته شده بود و مخاطب را تا کشف حقیقت قصه با خود پیش میبرد. اگرچه در مواردی هم مخاطب از بازیگران و پلیس پیشی میگرفت، اما برخلاف سریال «ساختمان ۸۵» مخاطب همواره پس از پلیس حرکت میکرد و همزمان با پلیس به حقایق داستان پی میبرد از این لحاظ به این سریال به «خواب و بیدار» نزدیکتر بود ووجه دراماتیک در آن بیشتر در نظر گرفته شده بود.
نکته قابل توجهی که در سریال «ساختمان ۸۵» وجود دارد، این است که شخصیت اصلی آن ساختمانی است که همان اتفاقها حول محور آن میگذرد. همه دزدان و جنایتکاران به نوعی آن را مامن و ماوای خود قرار داده اند. با پیدا شدن یک جسد، نویسنده و کارگردان یک به یک شخصیتهایی را به مخاطب نشان میدهد. شخصیتهای هر یک از این شخصیتها داستانی جنایی و معمایی دارند و مخاطب از آغاز تکلیفش را با شخصیتهای قصه مشخص میکند. حتی در مواردی دانای کل به حساب میآید. مجرم و جرم را پیش از بازپرس میداند و از بالا بر حوادث نظاره میکند و تمایل دارد تا نحوه کشف جرم را که توسط بازپرس پیش میرود، ببیند.
یکی دیگر از نکات قابل توجه این سریال درباره پلیس و بازپرس داستان است. بازپرس داستان نیز شخصیت پیچیدهای دارد و معمای آن نیز باید در خلال داستان رمزگشایی شود. معمایی که به اندازه شخصیتهای ساکنان ساختمان پیچیده به نظر میرسد.
فضای کلی و روابط فانتزی شخصیتهای قصه باعث شده است تا روایت قصه از فضایی تلخ و گزنده فیلمهای پلیسی به فضایی تبدیل شود که مخاطب با دیدن وقایع آن نه تنها آن را دنبال میکند بلکه از نوع روابط فانتزی شخصیتها احساس خوشایندی را تجربه میکند. از سوی دیگر این روابط سبب نمیشود تا از جدی بودن تعقیب و گریز پلیسی نیز غافل شود. نگه داشتن این دو عامل که هریک میتواند در تضاد دیگری باشد یکی از نقاط تمایز این سریال با دیگر کارهای فخیم زاده است این حالت را پیش از این در بازی ونقشهای فخیم زاده میتوانستیم جست وجو کنیم.
«فوق سری» به کارگردانی مهدی فخیمزاده با بازی مهدی فخیمزاده، حبیب دهقان نسب، محمد صادقی، فریبا کوثری و شقایق فراهانی یکی دیگر از سریالهای پلیسی ایرانی به کارگردانی مهدی فخیمزاده است. این سریال برای اولین بار در در ایام نوروز از شبکه یک سیما پخش شد. مجموعه فوق سری یک سریال پلیسی اکشن با چاشنی طنز است که این ترکیب را معمولا در فیلمها و سریالهای فخیمزاده مشاهده میکنیم.
داستان سریال فوق سری درباره دو سرهنگ مبازره با مواد مخدر است که علاوه بر رابطه همکاری، رفت و آمد خانوادگی با یکدیگر دارند و دوستان قدیمی هستند. این دو دوست برای انجام ماموریت و دستگیری یک باند بزرگ قاچاق مواد مخدر وارد یک ماموریت فوق سری میشوند که فقط ۵ نفر از آن مطلع هستند.
حضور فخیم زاده در آثارش یکی از مهمترین عوامل موفقیت کارهایش محسوب میشود به طوری که فیلم هایش را به واسطه نقشهایی که در آنها حضور داشته به یاد میآورند. وجه اشتراک عمومی این نقشها در منفی بودن یا مجنون بودن شان است به طوری که امروز نقشهای خاصش اکثرا از این قالب نقشها خارج نیستند.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری رادیو تلویزیونمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: سریال تلویزیونی رسانه ملی سریال های پلیسی مهدی فخیم زاده فخیم زاده خواب و بیدار مواد مخدر شخصیت ها فوق سری فیلم ها نقش ها حس سوم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۶۵۸۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
افعی تهران، راسکولنیکُف و احساس منحصر به فرد بودن در جهان
عصر ایران؛ مهدی مالمیر- با یک نگاه سرسری به لیست سازندگان سریال «افعی تهران» هم میشد حدس صائب زد که سریال با مخاطبِ بسیار همراه خواهد شد؛ مخاطبانی که نرم نرمک و از گوشه و کنار صدای انتقادات برخیشان را میشنویم که بر این نکته انگشت تاکید میفشارند که در این سریال، به اخلاق و رفتار مردم ساکن در تهران کملطفیهایی شده است چراکه مردم در تهران آن سان که سریال به تصویر کشیده، آدمهایی بیاعتنا به همنوع و کنایهزن و تلخزبان نیستند.
در اینکه در تمام شهرها در سراسر جهان آدمهایی از این جنس کم نیستند حرفی نیست اما چرا در این سریال این نوع آدمها در کانون سریال قرار گرفتهاند و بی اغراق در بیشترِ سکانسها با این تیپ آدمها رو به رو میشویم؟
پاسخ اما به تیپ شخصیت اصلی سریال بازمیگردد. ما به جهان شخصی وارد شدهایم و با چشمان شخصیتی جهان را مینگریم که نگاهی دگرگونه به انسانها و جهان دارد: «آرمان» منتقد سینما و مدرسی است که در آستانۀ 50 سالگی فرصتی به کف آورده تا نخستین فیلم بلندش را کارگردانی کند و به جرگۀ کارگردانان فیلم اولی بپیوندد! این منتقد سینمایی که کمی دیر برای ساختن فیلماش به تکاپو افتاده، از نوعی ویژگی شخصیتی برخوردار است که بدان «شخصیت بیش از حد حساس» یا hayper sensitive person گفته میشود.
دارندگان این ویژگی شخصیتی، جهان گرداگردشان را با حساسیت بالا درک و دریافت میکنند و از پیش پاافتادهترین ماجراهای روزمره نمی گذرند و مدام رخدادی را که برای بسیارانی میتواند با پوزخندی یا دستِ بالا با شانه بالا انداختنی برگزار شود، در ذهن و ضمیرشان همچون سکانسی از یک فیلم دردناک مرور میکنند و دندان روی دندان میسایند و گهگاه از کاهی کوه میسازند و مته به خشخاش زندگی می گذارند.
مثلا پاسخ نه چندان گرم نانوای محترمِ محل در یک صبح سرد، برای کاراکترهایی که چندان درگیر ویژگیِ «شخصیت بیش از اندازه حساس» نیستند، میتواند با بی اعتنایی و حتی بی توجهی رو به رو شود یا آن را به حساب خستگی و هزار و یک دلیل و علت دیگر بنویسند و همچون بچه آهوییسبکبال از کنار آن بگذرند و دنبال کار و بار خود را بگیرند، اما شخصیت بیش از حد حساس، این بیمهری کوچک را در ذهن خود بدل به رویدادی بزرگ میکند و با منفیبافی و تفسیرهای کهکشانی از یک اتفاق روزمره، به روان خود زخمهای ناسور میزند و سلولهای عصبی خود را به کشتن میدهند!
در سریال افعی تهران با کارگردانی « سامان مقدم» چند بار هم از زبان خود شخصیت محوری داستان که صادقانه در برابر روانشناس اقرار کرد که رویدادهای روزمره را نمیتواند مثل باقی ادم ها ندیده یا نابوده بگیرد با تیپ شخصیتی ارمان کارگردان پنجاه ساله آشنا می شویم و هم در یکی از ظریف ترین سکانس ها که به روشنی دست بر روی نقطه ضعف شخصیت حساس می گذارد: آنجا که آرمان در سکانسی از سالن تئاتر بیرون می آید و وقتی پول بلیتش را از خانم بلیت فروش مطالبه می کند و خواهان پس گرفتن آن است با نگاه توام با تحقیر خانم مواجه می شود و صحنه خندۀ نه چندان مودبانه و نالازم خانم بلیت فروش را چند بار در موقعیتهای مختلف به یاد می آورد و در آنجا است که سریال اولین تلنگر را به مخاطب میند که با شخصیتی نامعمول در سریال رو به رو است و ضروری است از او انتظار رفتار و منشی از لون دگر داشته باشد.
هنگامی که با شخصیت داستان و ویژگیهای رفتاری او آشنا شدیم، با آسودگیِ بیشتری میشود رفتار او و کنش و واکنشاش را در دایره همکاران، همسایه و همسر سابق و همسایه پیشبینی و درک کرد.
آرمان با سِنسورهای حساس اش بدل به آینهای زشتنما میشود که دست بر روی نکاتی مینهد که شاید در زندگی روزانه کمتر کسی به قول قدیمیها سنگی در ترازوی آنها بگذارد.
اینکه رابطۀ میان شهروندان در کلانشهری مثل تهران تا چه اندازه میتواند پیچیده باشد. تا چه اندازه باید مراقب سخنانی باشیم که با شتاب بر زبان جاری میسازیم، تا چه اندازه باید سکنات خود را به هنگام حمله خشم و کدورت و حسادت کنترل کنیم و... چرا که همه آدمها نمی توانند به راحتی از ماجرایی، کنایه ای، متلکی و نیشِ زبانی و پرخاشی درگذرند و این احتمال متاسفانه کم نیست که برای برخی اتفاقات ناگوار روزمره بدل به عقدهها و کمپلکسهای خطرخیز شود.
افعی تهران، همان قاتلی که در شهر پیچ و تاب میخورد و آرمان بر آن است تا فیلماش را از روی زندگی پُرماجرای او بسازد، احتمالا یکی از همین «شخصیت های بسیار حساس» است که ناخوشی روانیاش به حد خطرآفرینی برای جامعه تبدیل شده است؛ احساس نزدیکی حسی میان کارگردان و قاتل سریالی هم از همین اشتراکات روانی سرچشمه میگیرد.
هر دو، چه کارگردان و چه قاتل زندگی درونیِ پیچیده ای دارند. هر دو از رویدادهایی رنج می کشند که از زمان کودکی بر روان شان سنگینی می کند( قاتل زنجیره ای کسانی را می کشد که در کارنامه شان سابقه کودک آزاری دارند) و در نهایت، هر دو آدم های منحصر به فردی در نوع خود به شمار می روند که در قاتل این احساس منحصر به فرد بودن به جنایت می انجامد. چرا که هر قاتلی چنان چه از رمان بی نظیر «جنایت و مکافات» آموخته ایم، در وهله اول با نوعی احساس خاص بودن، خود را محق می داند که دست اش را به خون همنوع رنگین کند. راسکولنیکوف کم بنیه و بیمار که دانشجوی حقوق بود، در هذیانات و تفکرات اش به این نتیجه رسیده بود که آدمی است « ویژه» که سزاوار به انجام رساندن کاری است که از هر کسی ساخته نیست: قتل پیرزن رباخواری که زندگی او را همچون زندگی پشه ای بی ارزش می شمارد و شایسته ی نابودی!
راسکولینکوف در رمان "جنایت و مکافات"
در آخر، می شود به نویسندگان فیلمنامه آفرین گفت که شخصیتی با ویژگی های روانی خاص آفریدهاند و داستان را بر روی شانههای یک شخصیت بیش از حد حساس سوار کرده اند و از این طریق، هم سریالی با مایههای پلیسی و جنایی ساختهاند و هم شماری از ویژگیهای برخی از ما شهروندان عجول و بی حوصله و گهگاه بیملاحظه را به تصویر کشیدهاند که کمتر کسی در فیلمها و سریالها به این ظریفهها توجهی جدی نشان میدهد.